خستگی را تو به خاطر مسپار
خستگی را تو به خاطر مسپار



فقط یک ماه او را در آغوش گرفتم…

اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک میریخت

 می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟

اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم, چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم”ساندرا” شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم.

من و اون مدت ها بود که با هم غریبه شده بودیم من فقط نسبت به اون احساس ترحم داشتم. بالاخره با احساس گناه فراوان موافقت نامه طلاق رو گرفتم!
خونه, سی درصد شرکت و ماشین رو به اون دادم. اما اون یک نگاه به برگه ها انداخت و بعد همه رو پاره کرد.
زنی که بیش از ده سال باهاش زندگی کرده بودم تبدیل به یک غریبه شده بود و من واقعا متاسف بودم و می دونستم که اون ده سال از عمرش رو برای من تلف کرده و تمام انرژی و جوانی اش رو صرف من و زندگی با من کرده اما دیگه خیلی دیر شده بود و من عاشق شده بودم.
بالاخره اون با صدای بلند شروع به گریه کرد, چیزی که انتظارش رو داشتم.
به نظر من این گریه یک تخلیه هیجانی بود.بالاخره مسئله طلاق کم کم داشت براش جا می افتاد.
فردای اون روز خیلی دیر به خونه اومدم و دیدم که یک نامه روی میز گذاشته! به اون توجهی نکردم و رفتم توی رختخواب و به خواب عمیقی فرو رفتم.
وقتی بیدار شدم دیدم اون نامه هنوز هم همون جاست, وقتی اون رو خوندم دیدم شرایط طلاق رو نوشته. اون هیچ چیز از من نمی خواست به جز این که در این مدت یک ماه که از طلاق ما باقی مونده بهش توجه کنم.
اون درخواست کرده بودکه در این مدت یک ماه تا جایی که ممکنه هر دومون به صورت عادی کنار هم زندگی کنیم, دلیلش هم ساده و قابل قبول بود:
پسرمون در ماه آینده امتحان مهمی داشت و همسرم نمی خواست که جدایی ما پسرمون رو دچار مشکل بکنه!
این مسئله برای من قابل قبول بود, اما اون یک درخواست دیگه هم داشت: از من خواسته بود که بیاد بیارم که روز عروسی مون من اون رو روی دست هام گرفته بودم و به خانه اوردم و درخواست کرده بود که در یک ماه باقی مونده از زندگی مشترکمون هر روز صبح اون رو از اتاق خواب تا دم در به همون صورت روی دست هام بگیرمو راه ببرم.
خیلی درخواست عجیبی بود, با خودم فکر کردم حتما داره دیونه می شه. اما برای این که اخرین درخواستش رو رد نکرده باشم موافقت کردم.
وقتی این درخواست عجیب و غریب رو برای “ساندرا”تعریف کردم اون با صدای بلند خندید گفت: به هر حال باید با مسئله طلاق روبرو می شد, مهم نیست داره چه حقه ای به کار می بره...
 
مدت ها بود که من و همسرم هیچ تماسی با هم نداشتیم تا روزی که طبق شرایط طلاق که همسرم تعین کرده بود من اون رو بلند کردم و در میان دست هام گرفتم.
هر دومون مثل آدم های دست و پاچلفتی رفتار می کردیم و معذب بودیم.. پسرمون پشت ما راه می رفت و دست می زد و می گفت: بابا مامان رو تو بغل گرفته راه می بره.
جملات پسرم دردی رو در وجودم زنده می کرد, از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و از اون جا تا در ورودی حدود ده متر مسافت رو طی کردیم..
اون چشم هاشو بست و به آرومی گفت: راجع به طلاق تا روز آخر به پسرمون هیچی نگو!…
نمی دونم یک دفعه چرا این قدر دلم گرفت و احساس غم کردم.. بالاخره دم در اون رو زمین گذاشتم, رفت و سوار اتوبوس شد و به طرف محل کارش رفت, من هم تنها سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم.
روز دوم هر دومون کمی راحت تر شده بودیم, می تونستم بوی عطرشو اسشمام کنم. عطری که مدتها بود از یادم رفته بود. با خودم فکر کردم من مدتهاست که به همسرم به حد کافی توجه نکرده بودم. انگار سالهاست که ندیدمش, من از اون مراقبت نکرده بودم.
متوجه شدم که آثار گذر زمان بر چهره اش نشسته, چندتا چروک کوچک گوشه چشماش نشسته بود,لابه لای موهاش چند تا تار خاکستری ظاهر شده بود!
برای لحظه ای با خودم فکر کردم: خدایا من با او چه کار کردم؟!
روز چهارم وقتی اون رو روی دست هام گرفتم حس نزدیکی و صمیمیت رو دوباره احساس کردم.
این زن, زنی بود که ده سال از عمر و زندگی اش رو با من سهیم شده بود. روز پنجم و ششم احساس کردم, صیمیت داره بیشتر وبیشتر می شه, انگار دوباره این حس زنده شده و دوباره داره شاخ و برگ می گیره.
راجع به این موضوع به “ساندرا” هیچی نگفتم. هر روز که می گذشت برام آسون تر و راحت تر می شد که همسرم رو روی دست هام حمل کنم و راه ببرم, با خودم گفتم حتما عضله هام قوی تر شده.
همسرم هر روز با دقت لباسش رو انتخاب می کرد. یک روز در حالی که چند دست لباس رو در دست گرفته بود احساس کرد که هیچ کدوم مناسب و اندازه نیستند.با صدای آروم گفت: لباسهام همگی گشاد شدند.
و من ناگهان متوجه شدم که اون توی این مدت چه قدر لاغر و نحیف شده و به همین خاطر بود که من اون رو راحت حمل می کردم, انگار وجودش داشت ذره ذره آب می شد.
گویی ضربه ای به من وارد شد, ضربه ای که تا عمق وجودم رو لرزوند. توی این مدت کوتاه اون چقدر درد و رنج رو تحمل کرده بود, انگار جسم و قلبش ذره ذره آب می شد. ناخوداگاه بلند شدم و سرش رو نوازش کردم...
برای پسرم این منظره که پدرش , مادرش رو در اغوش بگیره و راه ببره تبدیل به یک جزء شیرین زندگی اش شده بود.
همسرم به پسرم اشاره کرد که بیاد جلو و به نرمی و با تمام احساس اون رو در آغوش فشرد.
من روم رو برگردوندم, ترسیدم نکنه که در روزهای آخر تصمیم رو عوض کنم. بعد اون رو در آغوش گرفتم و حرکت کردم. همون مسیر هر روز, از اتاق خواب تا اتاق نشیمن و در ورودی. دستهای اون دور گردن من حلقه شده بود و من به نرمی اون رو حمل می کردم, درست مثل اولین روز ازدواج مون. روز آخر وقتی اون رو در اغوش گرفتم به  سختی می تونستم قدم های آخر رو بردارم.
انگار ته دلم یک چیزی می گفت: ای کاش این مسیر هیچ وقت تموم نمی شد. پسرمون رفته بود مدرسه, من در حالی که همسرم در اغوشم بود با خودم گفتم:
من در تمام این سالها هیچ وقت به فقدان صمیمیت و نزدیکی در زندگی مون توجه نکرده بودم.
اون روز به سرعت به طرف محل کارم رانندگی کردم, وقتی رسیدم بدون این که در ماشین رو قفل کنم ماشین رو رها کردم, نمی خواستم حتی یک لحظه در تصمیمی که گرفتم, تردید کنم.
“ساندرا” در رو باز کرد, و من بهش گفتم که متاسفم, من نمی خوام از همسرم جدا بشم!
اون حیرت زده به من نگاه می کرد, به پیشانیم دست زد و گفت: ببینم فکر نمیکنی تب داشته باشی؟من دستشو کنار زدم و گفتم: نه! متاسفم, من جدایی رو نمی خوام, این منم که نمی خوام از همسرم جدا بشم.
به هیچ وجه نمی خوام اون رو از دست بدم.
زندگی مشترک من خسته کننده شده بود, چون نه من و نه اون تا یک ماه گذشته هیچ کدوم ارزش جزییات و نکات ظریف رو در زندگی مشترکمون نمی دونستیم. زندگی مشترکمون خسته کننده شده بود نه به خاطر این که عاشق هم نبودیم بلکه به این خاطر که اون رو از یاد برده بودیم.
من حالا متوجه شدم که از همون روز اول ازدواج مون که همسرم رو در آغوش گرفتم و پا به خانه گذاشتم موظفم که تا لحظه مرگ همون طور اون رو در آغوش حمایت خودم داشته باشم.
“ساندرا” انگار تازه از خواب بیدار شده باشه در حالی که فریاد می زد در رو محکم کوبید و رفت.
من از پله ها پایین اومدم سوار ماشین شدم و به گل فروشی رفتم. یک سبد گل زیبا و معطر برای همسرم سفارش دادم. دختر گل فروش پرسید: چه متنی روی سبد گل تون می نویسید؟
و من در حالی که لبخند می زدم نوشتم :
از امروز صبح, تو رو در آغوش مهرم می گیرم و حمل می کنم, تو روبا پاهای عشق راه می برم, تا زمانی که مرگ, ما دو نفر رو از هم جدا کنه.
***
جزئیات ظریفی توی زندگی ما هست که از اهمیت فوق العاده ای برخورداره, مسائل و نکاتی که برای تداوم و یک رابطه, مهم و ارزشمندند.این مسایل خانه مجلل, پول, ماشین و مسایلی از این قبیل نیست. این ها هیچ کدوم به تنهایی و به خودی خود شادی افرین نیستند.
پس در زندگی سعی کنید:
زمانی رو صرف پیدا کردن شیرینی ها و لذت های ساده زندگی تون کنید. چیزهایی رو که از یاد بردید, یادآوری و تکرار کنید و هر کاری رو که باعث ایجاد حس صمیمیت و نزدیکی بیشتر و بیشتر بین شما و همسرتون می شه, انجام بدید..
زندگی خود به خود دوام پیدا نمی کنه.
این شما هستید که باید باعث تداوم زندگی تون بشید.
اگر این داستان رو برای فرد دیگه ای نقل نکنید هیچ اتفاقی نمی افته, اما یادتون باشه که اگه این کار رو بکنید شاید یک زندگی رو نجات بدید.

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

توسط مهربان |



دوستان خوبم به وبلاگ من خوش اومدین خوشحال میشم نظر بدین ×××---×××---×××---××× دوست داشتن گاهی سخت می شود! دوستش داری و نمی داند... دوستش داری و نمی خواهد... دوستش داری و نمی آید... دوستش داری و سهم تو از بودنش، تصویری است فقط... رویایی است در سرزمین خیالت! دوستش داری و سهم تو از این همه، تنهایی است!!


دل نوشته ها
درد دل
شکوایه
نیایش
عکس
هنرمندان
متفرقه
جملات بزرگان
نرم افزار موبایل
رمان

روز مبادا!
کـــاش مي توانستــي درک کني عزيــز من!!!!!
به آن فکر کن....
زلال که باشی
یادم رفته بود.....
اما شما هرگز....
باران که می‌بارد........
صدایم کن صدایم کن!
نمیفروشم...!!!
جای لبخند تو را ...
نامرد که میشوی ...
"تــو" بـا همه چیـز مـن آمـیخته ای...!!!
مــن این را بـرای " تـــو " ســروده ام...
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد!!!
پشت همین چراغ قرمــــــــــز !!!
چترها را دوست ندارم...
لبخند می زنم!!!
کجا پناه برم؟
همییییییییییین!!!

فروردين 1403
تير 1394
دی 1391
آذر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390

مهربان


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خستگی را تو به خاطر مسپار . . . و آدرس mehrabann27.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





http://tehsub.ir/subtitles/searchbytitle?query=love&l=
فال روزانه
فال حافظ
وبفا
با صفـــا چـــت
آموزش پیرایش مردانه
ادکلن مردانه هرمس
جاکلیدی انگری برد
ساعت کاسیو EF-554
اس ام اس تنهایی
چت روم آزاده(بدو بیا تووووو)
پیش به سوی علم
رویای سبز
دفتر عشق
اســـــــاس دوســـتی
آخرین نگاه
کاش چون پاییز بودم (الهام جون)
قلم
خط خطی های زهرا
آفتاب
آسمون شب
تپش قلب ها
داغون دل
حال امروز من(دوست جونم)
منم عاشق بودم(خاطره جون)
کژال
یاد ایام
رزدانلود
دل نوشته های تنهایی(مینا جون)
آموختم کسی که یادم نکرد من یادش کنم ...
پایان بی آغاز(off daughter)
ایران هتل آنلاین
بهترین مطالب و مقالات در سایه
عاشق ،معشوق
دنیای دو نفره(یاس)
شبهای عاشـــقی
عاشق تنها
وندا
از شوخی گذشته...(صبا جون)
و خدایی که در این نزدیکی است(solaleh jon)
مد(novina)
دل دیونه
احساس شیشه ای (نیکا جون)
تولدم گناه بود
rainy girl (فرزانه جون)
بزرگترین وبلاگ گروهی ایران
زندگی زیبا می شود اگر...
Sm@ill
مطالب جالب و خواندنی
ردپای عشق(ساجده جون)
یامور
ترنم عاشقانه(فرزانه جون)
عشق و امید(سعیده جون)
sokot tanhaye(فاطمه جون)
خط خطی های زهرا
عشق تنها
اگر عشق نبود...(ملیحه جون)
. . .قلـــب یخــــی . . .
چیستانستان
پسرک تنها
بلکلاو
شاليزار (اشعار همسايه)
yeki-yedooneh
آرام وارد شوید
بی بهانه (سمانه جون)
حرفهایی برای نگفتن(بهاره جون)
عاشقانه ها(t&s)
ماجراهای من و عشقم
پیمان قلبها(علی و ساحل)
قلم خیس (دوست عزیزم)
حریر احساس(تارا جون)
ثمین
الهی که یه آب خوش از تو گلوت پایین نره
عاشقانه های مری(مری جون)
I will always love you
کلبه عشق(رز جون)
بی ستاره (فرشته جون)
فقط برای عشقم(آرام جون)
به عنوان نیاز داره؟؟(ریحانه جون)
کوچه پس کوچه های قلبم (قاصدک جون)
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال(سحر جون)
PingO
حرفهایی برای نگفتن
دکتر جوان
تی نیوز (اخبار فناوری)
عشق یعنی زندگی
اشک شبنم (پارمیس جون)
دوست داشتنی
کلبه ی نینی عاشق و عشقش
به این وبلاگ وارد نشوید
•.♥ دنیـــــای ایـــن روزای مـــن ♥.•(رها جون)
DINAS(یلدا جون)
میم مثل میهن
کلبه عشق
رویای خیس
قند و عسل(پردیس جون)
عشق پائیزی
شاید روزی برسد
گلپونه ها(مارییا جون)
ستاره جنوب
. . . قلب یخیـــــــ . . .
دختری در باد
حال خوب من
دوست داشتم
جایی برای دیوانه شدن
عاشق تنها
خرید ساعت گردنبند دستبند انگشتر
ساحل(ثمین جون)
قاب زیبای پنجره(فاطیما جون)
.♡. تو مال منی ... من مال توام ! .♡.(علی و آرزوجون)
نعره های خاموش
ܓܨღ سمــــ♥ــانــــ♥ــــه ღܓܨ(سمانه جون)
تنهایی (سارا جون)
اس ام اس و جملات عاشقانه جديد
تنها(باران جون)
بی تو هرگز
تو را دوست میدارم(رها جون)
سامان تنها
طراحی لوگو و هدر(رایگان)
دنیا خیلی کوچیکه
حرف دل
زندگی زیباست(رکسانا جون)
·˙˙·• ღ° ஜ»عشق+تو»ஜ°ღ•·˙˙·(سهیلا جون)
خیال عشق
رز سیاه
کلاه خاکی
ترنم باران (behnaneh jon)
my love
♀★••★♥Al0Ne G!rL♥★••★♀(نیلوفر جون)
کلبه تنهایی من(مهسا جون)
عاشقی تنها با قلبی پر از حرفای نگفته (فاطمه جون)
alone(سمیرا جون)
حرم دل(زهرا جون)
سکوت (سمیه جون)
سراب
رد پای عشق (آیدا جون)
عاشق و معشوق (آرزو جون)
کلبه(قاصدک جون)
وانيا(آتنا جون)
قلم خیس(حوا جون)
عاشیقیزم!!!
love story (دیانا جون)
دلشکسته
بال شکسته من(افسانه جون)
دختر زمستان(سارا جون)
ورود ممنوع(ترانه جون)
دست نوشته
سیبی بچین حوا بگذار از زمین هم بیرونمان کنند
به نام آنکه تو را آفرید تا مرا از تنهایی در آورد
lover (رها جون)
بهار(هستی جون)
آسمون پرستاره(مهدیه جون)
عاشقی جرم قشنگیست به انکارش مکوش(ساغر جون)
الهه ی عشق (الهه جون)
بهترین شعرهایی که خوندم(مریم جون)
ردپای خیس باران (نسیم جون)
love forever(مرجان جون)
عشقولانه(تنها جون)
دختران آفتاب(خانم حیدری)
دلنوشته های تنهایی من
ایلیا سیتی
پرواز پروانه خیال من(قاصدک جون)
همراز(سارا جون)
دنیای این روزای من (ماه بانو جون)
آموزش عاشق شدن
تک درخت عشق(آرزو جون)
عشق خالص من(ستایش جون)
نازنین(نازنین جون)
سلام هم سکوت(سارا جون)
عشق من دوست دارم(مریم جون)
دنیای غمگین من و هستیم(سوگندجون)
دلنوشته(شیوا جون)
کلبه ی کاغذی(پری جون)
دل نوشته های من(عطیه جون)
او یک فرشته بود(به رنگ باران)
عاشقانه(سحر، شهاب)
دختر پاییز(نیلوفرجون)
دلگیر(سحرجون)
شبهای بارونی(حادثه جون)
خداحافظی
مدار سبز ایران
اینجا همه چی درهمه!!!
عکس خاص
يادداشت هاي پراکنده
.::بزرگترين مركز دانلود و سرگرمي::.
تورک اوغلی
ستاره شب تاب
خاطرات یک چلمن
آی آدم ها
دیجیتال
حريم عشق
تار و پود هستی ام بر باد رفت(عهدیه جون)
رز زرد(بهترین دوستم)
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

RSS 2.0


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23
بازدید ماه : 1242
بازدید کل : 248246
تعداد مطالب : 279
تعداد نظرات : 1585
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


.

دانلود آهنگ جدید